حقوق بشر در اسلام

تربیت اسلامی رابطه بنده با پروردگار، رابطۀ وی با خود و پیوندش با دیگر مردم و نیز رابطه او با همه آفریده ها را در بر می گیرد. اسلام طرح یا برنامه ای برای تحقق حقوق بشر تدوین کرد که در چارچوب همین روابط متعدد قرار می گیرد و این حقوق را تضمین کرد و ویژگی های آن را پیش از آنکه فرد متولد شود و پس از تولد و طی حرکتش در زندگی مشخص ساخت؛ این حقوق ویژه هر انسان صرفنظر از رنگ پوست، جنس، نژاد با وضعیت اجتماعی یا موقعیت شغلی اوست؛ چون همه انسانها بنا به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در برابر خدا برابرند: «ای مردم بدانید که خدای شما یکی و پدر شما یکی است و اینکه هیچ عربی بر غیر عرب یا غیر عربی بر عرب و سرخ پوستی بر سیاه پوست با سیاه پوستی بر سرخ پوست وغیره برتری ندارد؛ مگر به پرهیزگاری...» (پایان حدیث) مسند احمد.
 
بنابراین، اسلام اساس برنامه در پذیرش و اعلام حقوق بشر است و "منشور جهانی حقوق بشر" صادره در سال ۱۹۴۸ که از سازمان ملل متحد و موافقت نامه ها و اعلامیه های بین المللی حقوق و آزادی هایی که پس از آن صادر گردید، تنها بخش اندکی از آن چیزهایی است که اسلام مقرر داشت. اسلام صدها سال از تمامی جهان در این راستا جلوتر بود و شریعت اسلامی، سرچشمه اصلی حقوق بشر در هر زمان و مکانی است.
 
در برنامه حقوق بشری اسلام، همه انسانهای روی زمین به حکم انسان بودن و صرفنظر از دین و باورها یا نژاد و رنگ پوستشان، این حقوق شامل آنان می گردد. نباید و جایز نیست که آنها را محدود کرد یا کاهش داد؛ مشروط بر اینکه منجر به تجاوز به دیگران نگردد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا و َبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(1) (ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از سرشت او، همسرش را پدید آورد و از آن دو مردان و زنان بسیار در جهان پراکنده ساخت؛ و بترسید از خدایی که با سوگند بر نام او از هم درخواست می کنید و از بریدن پیوند خویشان، پروا کنید که بی گمان خداوند مراقب شماست.)

نگاه اسلام به انسان به اعتبار شخصیت مستقلی است که حقوق و آزادی هایی دارد و از آنها بی نیاز نیست. یکی از این حقوق، حق زندگی است.
 
اسلام حق زندگی را برای همه مردم تضمین کرده است به گونه ای که تجاوز به جان آنها تحریم شده است. و حق دولت را برای قتل افراد به چندین قید و شرط محدود ساخته تا همگان در زندگی خویش امنیت داشته و از زندگی پایدار و سعادتمندانه ای برخوردار باشند. بنابراین زندگی هدیه خداوند عزوجل به انسان و دیگر آفریده ها است و خدشه دار ساختن آن جایز نیست.
 
خداوند متعال می گوید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَ لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا * وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ عُدْوَانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِیهِ نَارًا وَ کَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا * إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ و َنُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیمًا» (2) (ای مؤمنان! دارایی های یکدیگر را میان خود، نادرست نخورید؛ مگر آنکه داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید، بی گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است * و هر کس به تجاوز و ستم، آن را انجام دهد، او را در آتشی (دردناک) در خواهیم آورد و این بر خداوند آسان است و اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده اید دوری گزینید، از گناهان (کوچک) تان چشم می پوشیم و شما را به جایگاهی نیکو در می آوریم.)
 
المراغی (رحمة الله علیه) در تفسیر این آیات می گوید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» یعنی که نباید یکدیگر را به قتل برسانید. این تعبیر حاوی مبالغه در نهی و توجه به همکاری و همبستگی و وحدت امت است. در حدیث نیز آمده است: «مؤمنان همچون جان واحدی هستند.» زیرا کشتن هر کس منجر به کشته شدن قاتل در راستای قصاص یا انتقام می شود و مثل این است که خود را کشته است. بدین ترتیب قرآن به ما می آموزد که . جنایت انسان بر دیگری، جنایت علیه خویشتن و همه بشریت است؛ نه [تنها] علیه کسانی که در پیوند دینی، نژادی یا سیاسی با او هستند.
 
خداوند متعال نیز می گوید: «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ و َلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (3) (پس برای پیمان شکنی العنتشان کردیم و دل هایشان را سخت گردانیدیم؛ زیرا کلمات خدا را از جای خویش پس و پیش می کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان - جز شمار اندکی از ایشان - آگاهی می یابی؛ آنان را ببخشای و از کار بدشان در گذر، بی گمان خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.) خداوند ما را به احترام جان مردم - همچون جان خویش - سفارش کرده؛ به گونه ای که به هیچ روی نباید کسی اقدام به خودکشی کند تا به خیال خود از بدبختی های زندگی آسوده گردد؛ بدبختی ها و مصیبت های وارده بر مؤمن به هر اندازه که برسد، او باید شکیبایی پیشه کند و منتظر گشایش بماند و از فرج الهی ناامید نگردد. بنابراین تنها در جاهایی خودکشی افزایش می یابد که ایمان کاستی پذیرد و کفر و الحاد گسترش پیدا کند.
 
«إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا» یعنی که شما را از خوردن مال به باطل و کشتن خویش نهی می کند. خداوند بخشاینده است چون جان ومال و کار شما را پاس داشته تا به همدیگر شفقت و دوستی ورزید و هر یک یاور دیگری باشید و مال او را پاسدارید و از جانش دفاع کنید. «وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِیهِ نَارًا وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا» یعنی تعدی به حق کسی؛ و در پیوند با قصد تجاوز و کار تعمدی و آگاهانه اوست یعنی او می داند که به حق کسی تجاوز کرده و از آن فراتر رفته و به باطل رسیده است؛ حال آنکه ظلم مربوط به نفس این کار است و کننده آن به کار ناروا اقدام می نماید. وعدۂ آتش مربوط به تحقق هر دوی این کارها با یکدیگر است.... (4)

 

تجاوز به زندگی دیگران

افراد حق ندارند به زندگی دیگران تجاوز کنند، دولت ها نیز حق ندارند جز به حق و در حدودی که شریعت به صورت قصاص یا اجرای مجازات های الهی حدود در نظر گرفته به زندگی مردم تعدی نمایند؛ چون خداوند متعال گفته است: «مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (5) (به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس تنی را به جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین بکشد، چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که او را زنده بدارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی گمان پیامبران ما برای آنان برهانهای آشکار آوردند؛ ولی بسیاری از ایشان پس از آن در زمین راه اسراف پیش گرفتند.)
 
اسلام خودکشی انسان برای رهایی از خویشتن را حرام دانسته است زیرا جان وی، ملک او نیست که هر گونه بخواهد در آن تصرف کند. جان انسانها متعلق به آفریدگار(سبحانه و تعالی) و ودیعه های الهی نزد انسان است و هرگز نباید آن را تلف کنند. خداوند متعال می فرماید: «وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (6) (و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش، خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.) بنابراین هر انسانی باید نسبت به خویشتن مراقب و آگاه باشد و در برابر آزارهایی که به عمد یا اهمال وی به آن می رسد، مسؤول است؛ چون قاعدتا باید حداکثر تلاش خود را در راستای پاسداری از زندگی خویش و دفاع از آن در برابر هر گونه تجاوزی به کار گیرد. از عمرو بن العاص آمده که وقتی به غزوۂ ذات السلاسل اعزام شد گفت: در شب بسیار سردی محتلم شدم. ترسیدم اگر غسل کنم، هلاک شوم لذا تیمم بدل از غسل کردم و سپس به اتفاق یارانم به نماز صبح ایستادم. وقتی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) رسیدیم، همراهان موضوع را با ایشان در میان گذاشتند. حضرت فرمود: ای عمرو! تو در حالی که جنب بودی، به امامت نماز با یاران خود ایستادی؟ گفتم: [آری] و این آیه به یادم آمد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَ لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا» (7) (ای مؤمنان! دارایی های یکدیگر را میان خود، نادرست نخورید؛ مگر آنکه داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید، بی گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است. بنابراین، تیمم کردم و سپس به نماز ایستادم؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تبسمی کرد و چیزی نفرمود.».
 
در صحیحین به نقل از جندب بن عبد الله آمده که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: در میان پیشینیان شما، مردی بود که دچار زخمی در بدن شد ولی تاب آن را نیاورد؛ لذا با چاقویی دست خود را برید و بر اثر خونریزی جان سپرد. خداوند عزوجل فرمود: «بنده ام خود پیش قدم به حضورم شده؛ لذا بهشت را بر وی حرام گرداندم.» بنابراین انسان مکلف به دفاع از خویش و دور ساختن هر گونه تجاوزی است. خداوند عزوجل می گوید: «وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ * إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ » (8) (و کیفر هر بدی، بدی یی مانند آن است. پس هر که در گذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است. بی گمان او ستمگران را دوست نمی دارد. و هر که پس از ستم دیدن، داد ستاند بر اینان ایرادی نیست. ایراد تنها بر کسانی است که به مردم ستم می ورزند و نا حق در زمین سرکشی می کنند. اینان عذابی دردناک خواهند داشت. این بدان معناست که دفع تجاوز و قصاص آن در ماههای حرام همچون ماههای دیگر رواست؛ الشافعی با آیه نخست بر وجوب قتل قاتل - درست همان گونه که مرتکب قتل شد- یعنی سر بریدن در صورت بریدن سر، خفه ساختن در صورت خفه ساختن و غرق کردن در صورت غرق کردن و غیره استدلال کرده است.
 
آیه دوم حاکی از آن است که هر جنایتی بر نفس یا مال، با مانند آن روبه رو می گردد تا ستمگران از این کار باز داشته شوند؛ لذا اسلام بخشش را دوست دارد و آن را مستحب دانسته و این را حق "ولی دم" می داند که بی هیچ فشار یا اجباری و تنها به اراده و اندیشه آزاد خویش، عفو و گذشت کند. در حدیث "سوید بن مقرن"، مشروعیت دفاع از خود و وجوب آن بر مؤمن، روشن می گردد، چون می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «هر کس ناعادلانه کشته شود، شهید است.»( حدیث را النسایی روایت کرده است.)
 
و از سعد بن زید نقل شده که می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شنید که فرمود: «هر کس جدای از مال خود کشته شود، شهید است و هر کس جدای از خون خود کشته شود، شهید است و هر کس جدای از دین خود کشته شود، شهید است و هر کس جدای از خانواده اش کشته شود، شهید است.»( حدیث را ابو داود، السنایی، الترهی، و ابن ماجه روایت کرده اند و ابن ماجه آن را حدیث حسن و صحیحی دانسته است)

 

لزوم پاسداری از زندگی انسان

بدین گونه است که اسلام بر لزوم پاسداری از زندگی انسان انگشت می گذارد؛ لذا باید همواره به بهداشت عمومی و دفع بیماری ها و مبارزه با آنها توجه کرد تا بتوان سلامتی و مصونیت خویش را در برابر بیماری هایی که چه بسا گریبانگیرمان گردند و زندگی ما را به خطر اندازند تأمین نمود. وظیفه هر فرد است که از جانی که خداوند جز به حق، آسیب رساندن به آن را حرام دانسته، پاسداری کند و گرامیش بدارد؛ همان گونه که خداوند آن را گرامی داشته است. و عدالتی را که خداوند بدان فرمان داده، با اجرای شریعت وی و حرکت بر اساس راه و آیین او و عمل به کتاب او و رهنمونهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) برقرار سازد.(9)
 
بدین ترتیب می بینیم که اسلام حق زندگی را برای فرد تضمین کرده و تجاوز به آن یا ستاندن جان او را حرام دانسته و برای کسی که دیگری را می کشد، قصاص قتل در نظر گرفته تا کسی را که به خود اجازه ارتکاب چنین جرم شنیعی را داده، از این کار باز دارد. خداوند متعال می گوید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (10) (و شما را ای خردمندان، قصاص زندگانی (نهفته است؛ باشد که پرهیزگاری ورزید.) و فرمود: «وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (11)
 
(و بر آنان در آن "تورات" مقرر داشتیم که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد، کفاره گناهان اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوری نکنند ستمگرند.) و فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (12) (ای کسانی که ایمان آورده اید، قصاص کشتگان بر شما مقرر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش یعنی ولی دم گذشتی شود (بر ولى دم است که شایسته پیگیری کند و بر قاتل است که خون بها را به نیکی به او بپردازد. این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن، از اندازه در گذرد، عذابی دردناک خواهد داشت.)
 
بدین ترتیب خداوند سبحان، عظمت جرم و گناهی را که قاتل مرتکب می شود، نشان می دهد. و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «خون فرد مسلمان تنها در سه حالت، حلال می گردد: زن شوهردار زنا کار و نفس در ازای نفس و تارک دینی که از جمع امت بیرون شده است.»( حدیث را البخاری روایت کرده است)
 

حق مردگان در  اسلام

اسلام تنها به حق انسان زنده بسنده نمی کند و حق مرده او را نیز پاس داشته است. حضرت محمد (صلى الله علیه و آله وسلم) می فرماید: «مردگان را دشنام ندهید؛ زیرا آنان به سزای آنچه کردند رسیدند.» و فرمود: «اگر کسی برادر (مؤمن) خود را کفن کرد به نیکویی کفن کند.»( حدیث را مسلم روایت کرده است) و نیز آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «نیکی های مردگانتان را یاد کنید و از بدی های ایشان چیزی مگویید.»( حدیث را ابو داود و الحاکم و البیهقی روایت کرده اند) و فرمود: «اگر استخوان مسلمان مردهای شکسته شود مانند آن است که استخوان مسلمان زندهای شکسته شده است.»( حدیث را ابو داود و ابن ماجه و دیگران روایت کرده اند.) حقوق دیگری نیز هست که اسلام برای مردگان در نظر گرفته؛ از جمله: حق نماز بر مرده و تشییع جنازه او و حق دعا و صدقه دادن برای او.

حق آزادی در اسلام

انسان در کارهایی که می کند آزاد است؛ ولی این آزادی تنها محدود به حق دیگران است. بنابراین انسان تا آنجا که به کسی زیان نرساند، آزاد است؛ زیرا یکی از قاعده های اصولی در این دین، قاعدة "لا ضرر ولا ضرار" است.اسلام آزادی ادبی، علمی، سیاسی، مدنی، اجتماعی و غیره را تضمین کرده است مشروط بر آنکه سودمند و سازنده باشد. اسلام به تهذیب نفس توجه کرده و مهرورزی با مردم را ارج نهاده و آنان را به دوستی با یکدیگر ترغیب کرده است.
 

نمودهای آزادی در اسلام

آزادی انسانی
انسان از بدو تولد، آزاد است و نمی تواند بنده و برده کسی جز خداوند متعال باشد؛ بنابراین، فرد در مالکیت فرد دیگری با دولت نیست. او از آزادی کامل و حقوق برابر با همه افراد امت، برخوردار است. حاکم و فرمانروا نیز تنها فردی از میان مردم است که طبق شرایطی زمام کار را برای تصدی امور بر عهده گرفته و مسلمانان بر این اساس با وی دست بیعت داده اند؛ همچنان که دولت اسلامی قدرتمند نیز باید از کشورهای مستضعف حمایت کند تا اینان نیز آزادی خود را باز پس گیرند. خداوند متعال می فرماید: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ» (13) (و با آنان تا آنجا نبرد کنید که آشوب از میان برخیزد و تنها دین خداوند بر جای ماند. پس اگر دست از جنگ باز داشتند، شما نیز دست باز دارید که جز با ستمگران دشمنی نباید کرد.)
 
برخی ها این ایراد را به اسلام می گیرند که نظام بردگی را روا دانسته و این نظام به منزله ویرانی حقوق انسان و به رسمیت نشناختن انسان بودن اوست. ولی این منتقدان توجهی به اوضاع عصر ظهور دین اسلام ندارند؛ اوضاعی که هر خردمندی را به باقی گذاردن نظام بردگی و عدم الغای کامل آن وامیداشت؛ چون در غیر این صورت، چرخهای زندگی اقتصادی از حرکت باز می ایستاد زیرا بردگان در آن زمان از مهمترین شالوده های نظام اقتصادی به شمار می رفتند. اسلام برای از میان برداشتن این نظام، منابع بردگی را از سرچشمه خشک کرد و در آزاد سازی بردگان، چنان پیش رفت که سرانجام بردگی در میان مسلمانان و از آنجا در تمام جهان، رخت بربست. ولی اکنون ما شاهد برخی کشورهای غربی مدعی پیشرفت و مدنیت هستیم که در آنها باندهای سازمان یافته ای اقدام به ربودن مردان و زنان و کودکان از کشورهای فقیر و عقب افتاده می کنند و آنان را به کارهای نا مشروعی چون: روسپیگری و قاچاق و اشاعه مواد مخدر وا می دارند؛ گویی زمان هزاران سال به عقب بازگشته است.
 
آزادی سیاسی
در آزادی سیاسی، هر فرد عاقل و بالغ و شایسته ای می تواند برای پست های نمایندگی وغیرہ نامزد شود و در اداره امور کشوری مشارکت کند. شهروندان در انتخاب کارگزاران و نمایندگان خود کاملا آزادند. اسلام این نظام را پذیرفته است و خلفای راشدین چهارگانه همگی از راه مبایعت، تعیین شدند؛ چون اسلام مقرر کرده که خلافت صحیح، خلافتی است که بر اساس مبایعت درست، از سوی مسلمانان صورت گرفته باشد.
 
قوه اجرایی نمی تواند در امور مهم کشور اقدامی کند مگر آنکه به رأی نمایندگان مردم برسد و نظر آنان را همچون نظامات دموکراسی مستقیم، جویا شود. در این باره است که ابوبکر الصدیق پس از عهده داری خلافت می گوید: «ای مردم! به ولایت بر شما گماشته شدم ولی از شما بهتر نیستم. اگر مرا بر حق یافتید، یاریم کنید و اگر مرا بر باطل یافتید، اصلاحم کنید. از من در جاهایی که خدای را اطاعت می کنم، اطاعت کنید؛ و اگر معصیت کردم، اطاعتم نکنید.»
 
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز - که هرگز از روی هوی و هوس س خنی نمی گفت در امور حکومتی با مسلمانان به رایزنی و مشورت می پرداخت: خداوند متعال می فرماید: «و شاور هم فی الامر» و می گوید: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ.» آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیمی را می گرفت که مسلمانان در مورد آن اجماع داشتند. یک بار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در مورد برخی اسرای جنگی و اینکه آنها را بکشند یا آزاد سازند با مسلمانان به مشورت پرداخت. اکثریت بر آن بودند که در ازای "فدیه آزاد شوند ولی نظر سعد بن معاذ بر آن بود که این اسیران کشته شوند. پیامبر خدا نظر اکثریت را پذیرفت و بدان عمل کرد؛ ولى آیه زیر در تأیید نظر سعد بن معاذ نازل شد: «مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (14) (بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا در زمین، دشمن را از توان بیندازد. شما کالای ناپایدار این جهان را می خواهید و خداوند، جهان واپسین را می خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است.) خلفای راشدین و کسانی که پس از ایشان آمدند نیز بر همین سنت بودند و اگر می خواستند اقدام مهمی را انجام دهند، همه اهالی منطقه ای را که مسئله به ایشان مربوط می شد، گردهم می آوردند و از ایشان نظر سنجی عمومی به عمل می آوردند و طبق . نتایج نظرسنجی عمل می کردند.

 

آزادی اندیشه و نظر
خداوند متعال می فرماید: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (15) (و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را) به نیکی فرا می خوانند و به کار شایسته فرمان می دهند و از کار ناشایست باز می دارند و اینانند که رستگارند.) و در سنت شریف نبوی، پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود: «برترین جهاد، سخن حق در برابر سلطان ستمگری است.» و نیز فرمود: «کسی که در برابر حق خاموش باشد، شیطان لال است.» و فرمود: هر کس از شما پلشتی ای دید آن را با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست در دل تغییرش دهد؛ که این ضعیف ترین مرتبه ایمان است.»
 
اسلام اندیشه را کاملا آزاد گذاشته و در برابر ابراز نظرات مردم، مانعی ایجاد نکرده و به آنان اجازه داده که در مورد هر چیزی اظهار نظر کنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و خلفای راشدین پس از وی، همین اصل را در پیش گرفتند. این اصل - یعنی آزادی اندیشه - در دوران بنی امیه و بخش آغازین دوران بنی العباس، پیاده می شد؛ به گونه ای که مردم حتی از اظهار نظر نسبت به حقانیت بنی العباس در خلافت در برابر خود خلیفه و در عهد "عمر بن عبدالعزیز" و "مأمون بن هارون الرشید" و برخی دیگر منع نمی شدند.
 
آزادی اندیشه علمی نیز در همین چارچوب قرار می گیرد. هر کس حق تقریر و تدوین ایده های خود در خصوص پدیده های فلکی، جغرافیایی، طبیعی و غیره را دارد. اسلام نه تنها در راه اندیشه علمی مانعی ایجاد نکرده بلکه علما و اندیشمندان را به توجه و تدبر در آفریده های خداوند متعال تشویق کرده است؛ خداوند متعال می گوید: «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * و َإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ * و َإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ * وَ إِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ» (16) (آیا به شتر نمی نگرید که چگونه آفریده شده؟ * و به آسمان که چگونه برافراشته شده؟ * و به کوهها که چگونه برپا داشته شده؟ * و به زمین که چگونه گسترده شده است؟)
 
و نیز خداوند عزوجل می فرماید: « سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ * وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ * وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ * لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ » (17) (پاک آن خداوند که از آنچه زمین می رویاند و از خود آنان و از آنچه نمی دانند، همه را نر و ماده گردانیده است. و شب برای پندگیری آنان نشانه ای است که روز را از آن بیرون می کشیم؛ پس در تاریکی قرار می گیرند. و خورشید به سوی قرارگاه ویژه خود روان است؛ این اندازه گیری (خداوند) پیروزمند داناست. و برای ماه منزلگاه هایی معین کردیم تا مانند شاخه کهنه خوشه خرما (به هلال وارگی) باز گردد. نه در خور خورشید است که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر یک در سپهری شناورند.)
 
و دیگر آیات فراوانی که جملگی به بحث و اندیشه و تأمل در ملکوت پروردگار و آفریده های وی فرا می خوانند؛ زیرا بحث و تأمل در این پدیده ها و آفریده ها، باعث باور و اعتقاد عمیق به وجود خدا بر اساس پایه ها و نظریات علمی می گردد و این چیزی است که اسلام به آن فرا می خواند. بر همین اساس بود که مدارس فقهی متعددی چون مدرسه فقهی ابوحنیفه، الشافعی، احمد بن حنبل، و مالک بن انس و پیروان ایشان شکل گرفت. ولی با این حال گاه ممکن است نظرات از راه مستقیم منحرف گردد. این انحراف گناهی است که اسلام مرتکبان آن را مجازات می کند.(18)

 
آزادی دین و عقیده
اسلام این اصل را پیش از آنکه سایر کشورهای جهان آن را شناخته باشند، مورد توجه قرار داد. آزادی دینی در اسلام دارای سه مورد است:
 
۱-آزادی در انتخاب دین.
۲-آزادی در مناقشه دینی.
٣-ایمان صحیح مبتنی بر قانع ساختن و قانع شدن.
 
در مورد اول، یعنی آزادی انتخاب دینی که انسان آن را برای خود بر می گزیند باید گفت که اسلام، غیر مسلمانان را وادار به ترک دین خود و پذیرش دین اسلام نمی کند. مسلمانان نیز در جنگهایی که داشته اند به همین اصل پای بند ماندند و مردمان سرزمین های فتح شده را به شرط تأیید و عدم مقابله با حکومت اسلامی به همان دینی که داشتند، وامی نهاند؛ زیرا در قرآن مجید آمده است: « لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا و َاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (19) (در کار دین، هیچ اکراه نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. پس آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی گمان به استوارترین دستاویز چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد؛ و خداوند شنوای داناست.)
 
و نیز: « وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ » (20) (و اگر پروردگارت می خواست، تمام آن کسان که روی زمین اند، همگان ایمان می آوردند. آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟)
 
مسلمانان به پیروان ادیان دیگری که در میان ایشان زندگی می کردند، احترام می گذاشتند و از آنان حمایت می کردند و شعائر و شعورشان را پاس می داشتند. در همین باره  در پی فتح بیت المقدس : «این امان نامه ای است که عمر  به اهالی ایلیاء می دهد. آنان در جان و کلیساها و صلیب های خود امان دارند و در مورد دینشان کسی آنان را وادار نمی سازد و کسی هم از ایشان زیان نمی بیند.»
 
و از جمله پیامدهای آزادی دینی، خوشرفتاری اسلام با غیر مسلمانان بر اساس آیات قرآنی زیر است: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (21) (خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده اند و شما را از خانه هایتان بیرون نرانده اند، باز نمی دارد؛ بی گمان خداوند دادگران را دوست می دارد. خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند و یا از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند، ستمگرند.)
 
مورد دوم، آزادی بحث و مناقشه دینی است که برای مسلمانان و غیر مسلمانان کاملا فراهم بود و حتی خلفا در این مباحثه ها و مناظره ها شرکت می کردند. قرآن کریم مسلمانان را به ضرورت پایبندی به عقل و خردمندی در مباحثه های خود با پیروان ادیان دیگر، سفارش می کند: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (22)

مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فراخوان و با آنان به روشی که بهتر است مجادله کن. بی گمان پروردگارت به آن کس که از راه وی منحرف شده داناتر، و او به حال راه یافتگان داناتر است.) و آیه: «وَ مَا کُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَ لَکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (23) (و آنگاه که ندا سر دادیم، تو در سوی (غربی) طور نبودی ولی این وحی، بخشایشی از پروردگار توست تا به گروهی که پیش از تو بیم دهنده ای برای آنان نیامده است، بیم دهی؛ باشد که پند گیرند.)
 
خداوند متعال خطاب به پیروان ادیان غیر اسلامی می گوید: «و َقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ » (24) و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی آید؛ این آرزوی آنهاست، بگو اگر راست می گویید، هر برهانی دارید بیاورید.) و « وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ» (25) (و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو می فرستادیم و مردگان با ایشان سخن می گفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد می آوردیم، سر آن نداشتند که ایمان آورند؛ مگر آنکه خداوند بخواهد. اما بیشتر آنان نادانی می کنند.) و «قُلْ أَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ ائْتُونِی بِکِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (26) (بگو آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش می خوانید، دیده اید؟ به من بنمایید که روی زمین چه آفریده اند. یا (آیا) در پدید آوردن آسمانها شرکت داشته اند؟ اگر راست می گویید کتابی را که پیش از این بوده یا نشانی که از دانشی باز مانده است، برای من بیاورید.)
 
و اما مورد سوم که قانع ساختن و قانع شدن است، مربوط به پیش از پذیرش اسلام است؛ یعنی غیر مسلمانان وادار به ترک دین خود نمی شوند. زیرا ایمان بدون پذیرش قلبی، سودی ندارد. اگر مسلمان ایمانش سست باشد نمی توان به او اعتماد کرد یا او را الگو قرار داد؛ به همین دلیل، اسلام ما را به اندیشه جدی در کار خدا و آفریده های او و در نتیجه، ایمان درست و برخاسته از تعقل و تدبر و اقناع فرا می خواند؛ چنانکه برخی فقها ایمان تقلیدی را نادرست می دانند.
 
امام محمد عبده در این باره می گوید: «تقلید بدون تعقل و هدایت، کار کافران است و آدمی در صورتی که دین خود را با تعقل دریافت و خود را شناخت و قانع گردید، مؤمن واقعی است و کسی که به آموختن بدون خرد و کار بدون فهم- حتی اگر کار نیکی باشد - پرورش یافته باشد، مؤمن نیست. منظور از ایمان  آنست که انسان خود را با دانش آمیخته و آموخته کند و کار نیک انجام دهد چون می داند که کار نیک، پسندیده و مورد رضای الهی است و از کارهای شر دوری گزیند چون به فرجام بد و میزان زیان آن واقف است.» .
 
 

حق برابری در اسلام

پیش از اسلام، نظام طبقاتی بر جهان حاکم بود و بهره گیری انسان از برادر انسان خود و ستم به او و اهانت به انسانیت او و آسیب به کرامت و عزت او افزون گشته بود. زن در آن جوامع، کمترین بهایی نداشت و تنها ابزاری در دست همسری بود که می توانست او را بکشد و در معرض انواع شکنجه و آزار قرار دهد.
 
ستمگری همگانی. تا ظهور اسلام، همه جا رواج داشت. اسلام حقوق زن را به عنوان انسان به وی باز گرداند و روشن ساخت که ستم با طبیعت بشریت منافات دارد، مردم با یکدیگر برابرند و میان عرب و عجم جز به تقوا، تفاوتی وجود ندارد و مردم جملگی از یک دودمان هستند و باید در حقوق و وظایف، برابر باشند.
 
اسلام میان بنده و ارباب، و میان سیاه و سفید تفاوت قائل نمی شود؛ همگان را برادران و دوستداران یکدیگر قرار داده است. خداوند متعال فرمود: «کونوا عباد الله اخوانا» (بندگان خدا! برادران یکدیگر باشید و بدین ترتیب اسلام توانست امت نیرومند و به هم پیوسته ای ایجاد کند).
 
در این باره آقای "جب" در کتاب وقتی اسلام مطرح است می گوید: ولی اسلام هنوز هم می تواند به بشریت خدمت گرانسنگ و والایی تقدیم کند. هیچ نهادی جز اسلام قادر به همبسته ساختن نژادهای مختلف و متخاصم بشریت براساس برابری نیست. جامعه بزرگ اسلامی در آفریقا، هند، اندونزی و حتی آن جامعه کوچک اسلامی در چین و در ژاپن، همه بیانگر آنند که اسلام همچنان توان آن را دارد که بر امثال این عناصر گوناگون نژادی و طبقاتی چیره گردد. چنانچه درگیری های کشورهای بزرگ شرق و غرب مورد بررسی قرار گیرد مطمئن برای حل و فصل این درگیری ها، دست به دامان اسلام می گردید.( به نقل از: ابراهیم محمد اسماعیل در کتاب الاسلام و المذاهب الاقتصادیة المعاصرة «اسلام و مکتبهای معاصراقتصادی») بنابراین، اسلام نخستین تثبیت کنند، برابری میان مردم است. نمودهای این برابری نیز به موارد زیر باز می گردد:
 
برابری انسانی
در استان مردم با یکدیگر برابرند و تفاوتی میان آنان نیست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده است: «همگی از آدم هستید و آدم از خاک است.»( از خطبة رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع) و در جای دیگر فرموده است: «مردم چون دندانه های یک شانه با هم برابرند.» ثروتمند و فقیر در ارزش انسانی با یکدیگر برابرند و از این نظر جز در کار نیک و شایستگی های برتر و در آنچه فرد به خدای خود و به برادران خود و به وطنش تقدیم می کند، تفاوتی میان مردم وجود ندارد.( حقوق الانسان فی الاسلام «حقوق بشر در اسلام»، دکتر على الواحد وافی.)
 
اسلام، بر مزیت های قبیله ای و تعصب های جاهلی خط بطلان کشید و اختلاف طبقات و تفاوت میان برده ها و آزاده ها را از میان برداشت. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بسیاری از بردگان را به خود نزدیک می ساخت و آنان را بر صحابه برتری می بخشید و به عنوان فرماندهان لشکرهایی که در میانشان بهترین و گرامی ترین صحابه ها حضور داشتند، می گماشت؛ بنابراین در اسلام تبعیض به خاطر حسب و نسب مطرح نیست. خداوند متعال می گوید: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (27) ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بازشناسید، بی گمان گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست؛ به راستی خداوند دانایی آگاه است.) می بینیم که اسلام میان مردم و میان زنان و مردان تفاوت و تبعیضی قائل نیست و همگی در ارزش انسانی، با یکدیگر برابرند.
 
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در خطبه ای که در حجة الوداع ایراد فرمود، گفت: «ای مردم! خدای شما یکی و پدر شما یکی است؛ همگی از آدم هستید و آدم از خاک است. گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. هیچ عربی بر غیر عرب و هیچ غیر عربی بر عرب و هیچ سرخ پوستی بر سفید پوست و هیچ سفید پوستی بر سرخ پوست و سیاهپوست برتری ندارد مگر به تقوا. آیا این پیام را رساندم؟ خداوندا گواه باش. این پیام را حاضران به غایبان برسانند.» روایت شده که ابوذر غفاری یک بار در حضور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) با برده سیاه پوستی جر و بحث کرد و ابوذر نسبت به آن برده خشم گرفت و به او گفت: «ای فرزند زن سیاه!» پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله وسلم) خشمگین شد و فرمود: «پیمانه لبریز شد، پیمانه لبریز شد کار از حد خود گذشت). فرزند زن سفید بر فرزندان سیاه، جز به تقوا و کار نیک، برتری ندارد» ابوذر غمناک شد و گونه خود را بر زمین گذارد و به آن برده گفت: «برخیز و بر گونه ام لگد کن.» در اسلام، انسانی که به یاری حسب و نسب خود بر دیگران برتری داشته باشد، وجود ندارد. همگی برابرند و تفاوتشان در کار نیکی است که انجام می دهند.

 
برابری قانونی در حقوق عمومی
اسلام برابری همگان را در برابر قانون و در حقوق عمومی مقرر کرد. تفاوتی میان فرمانروا و فرمانبر، میان پادشاه و گدا، میان دارا و ندار وغیره وجود ندارد. روایت شده اسامة بن زید که از عزیز ترین صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، به حضور ایشان رسید تا شفاعت "فاطمه بنت الأسود المخزومیه" را- که به اجرای حد دزدی محکوم شده بود- کند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از اسامة خشمگین شد و به رغم محبتی که به وی داشت، این کارش را نپسندید و جایگاهش نزد آن حضرت، شفاعتی برایش به دنبال نداشت. آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) به او فرمود: آیا در مورد جاری ساختن حدی از حدود الهی، شفاعت می کنی؟ آنگاه برخاست و خطاب به مردم فرمود: «بدانید که پیشینیان شما از آن رو هلاک شدند که وقتی صاحب نفوذی دزدی می کرد او را رها می کردند ولی اگر ضعیفی میدزدید، حد را بر وی جاری می ساختند. به خدا سوگند اگر فاطمه دختر محمد هم دزدی کند، دست او را می برم.»
 
یک بار یک یهودی در زمان خلافت عمر، از  امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) نزد قاضی شکایت کرد. وقتی آن دو به حضور وی رسیدند، قاضی فرد یهودی را به نامش خطاب کرد؛ حال آنکه حضرت على (علیه السلام) را به کنیه اش و طبق عادتی که در گفتگو با وی داشت، به او گفت: ای ابوالحسن! در این حالت آثار خشم بر چهره امام علی (علیه السلام) آشکار شد. قاضی به حضرت علی علیه السلام گفت: آیا ناخوش داری که خصم تو یهودی باشد و هر دو در برابر قضا برابر باشید؟ امام على (علیه السلام) فرمود: خیر، ولی از آن خشمگین شدم که تو با من و او یکسان برخورد نکردی و مرا بر او برتری بخشیدی؛ زیرا او را به نام و مرا به کنیه ام خطاب کردی.»
 
عمر بن الخطاب در حالی که خلیفه مسلمانان بود، مرد و زنی را در حال انجام فحشا دید؛ چند نفر را فراخواند و خطاب به ایشان گفت: «نظرتان درباره مرد و زنی که عمر آنها را در حال انجام فحشا دیده است، چیست؟ امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) برخاست و پاسخ داد: «عمر باید چهار شاهد بیاورد یا خود او همچون سایر مسلمانان به جرم تهمت، شلاق خورد. آنگاه این آیه از قرآن کریم را تلاوت فرمود: « و َالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (28) (و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می زنند سپس چهار گواه نمی آورند، هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند.) عمر بن الخطاب خاموش شد.
 
اسلام این برابری را در مورد مسلمانان و غیر مسلمانان پیاده کرده است؛ زیرا غیر مسلمانان در هر کشور اسلامی، همان حقوق و وظایفی را که مسلمانان دارند، خواهند داشت. این برابری بر تمامی نظام قضایی کشورهای اسلامی بی هیچ تغییری- مگر در مورد دین آنها و در راستای احترام به اعتقادات ایشان به مورد اجرا در می آید.( حقوق الانسان فی الاسلام، دکتر على الواحد وافی.) اسلام این دین پاک چنین است. حال ببینید کشورهای مدعی آزادی و دموکراسی که میان سیاهپوستان و سفیدپوستان تبعیض قائل می شوند، چه می کنند. در ایالات متحده آمریکا که مدعی پاسداری از تمدن و مهد آزادی و برابری است، میان سیاه و سفید تبعیض قائل می شوند.

 

حق انسان در حمایت از شرف و حرمت و زندگی خصوصی خویش

هر انسانی حق دارد عرض و ناموس و شرفش مورد حمایت قرار گیرد. زندگی خصوصی افراد در اسلام مصون و محترم است و هر گونه تجاوزی به آن، مجازات دنیوی و اخروی دارد. هر کس به عنوان مثال با ارتکاب زنا، به حریم دیگران تجاوز کند، مجازاتش سنگسار تا مرگ (در صورت داشتن همسر) و تازیانه (در صورت همسر نداشتن) است. خداوند متعال می گوید: «الزَّانِیَةُ و َالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و َالْیَوْمِ الْآخِرِ و َلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (29) (به هر یک از زن و مرد زناکار، صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خدا، بخشایشی بر آن دو، به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته ای از مؤمنان گواه باشند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «خون هر فرد مسلمان حلال نمی شود مگر در سه مورد که یکی از آنها زنای محصنه است.» و فرمود: هر کس به خاطر مال خود کشته شود شهید است، هر کس به خاطر خون خود کشته شود شهید است و هر کس به خاطر دین خود کشته شود، شهید است و هر کس به خاطر خویشانش کشته شود شهید است.»( حدیث را احمد، ابوداود، النسایی، و الترمذی روایت کرده اند.)
 

حق مالکیت و حرمت مال دیگران

 اسلام به دارایی اشخاص احترام می گذارد و آنها را پاس می دارد و تجاوز به آنها را تحریم می کند و متجاوزان را مجازات می فرماید. خداوند عزوجل می گوید:« لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ و َالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (30) نیکوکاری آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید بلکه نیکی «از آن» کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش، به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه ماندگان و کمک خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپای دارد و زکات بپردازد و آنان که چون پیمان بندند به آن وفا کنند؛ بویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار. آنان راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند.)
 
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: هر کس مال برادرش را بدزدد، خداوند دوزخ را بر وی واجب و بهشت را بر او حرام می گرداند. مردی پرسید: حتی اگر چیز اندکی باشد ای رسول خدا؟ حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: حتی اگر یک تکه خاشاک باشد.» شرع مقدس اسلام حق حمایت از همه دارایی های انسان و دفاع از آن را تضمین کرده است. در همین راستا، پیامبر اکرم (صلوات الله وسلامه علیه) فرمود: «هر کس برای مالش کشته شود، شهید است.»
 
از جمله نمودهای حمایت از مالکیت خصوصی افراد، تحریم دزدی و اعمال شدیدترین مجازات ها برای آن است. خداوند متعال می گوید: « وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (31) (و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده اند، به کیفری از سوی خداوند، ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است.) هر حقی مبتنی بر سندی است و همه حقوق مقرر در اسلام، برپایه قوانین و احکامی است که اسلام آنها را سامان می بخشد و تأمین آنها را برای هر انسانی به نحو کامل تضمین می کند.

 

حق تأمین اجتماعی در اسلام

دعوت اسلامی همه مردم در هر زمان و مکانی را در بر می گیرد و همان گونه که شریعت اسلام به بنیادهای دین و قواعد آن توجه کرده، به بنای جامعه و شکل دهی به زندگی بر اساس شالوده هایی همسو با ارزش ها و بنیادهای دین نیز توجه کرده است. در این راستا هر آنچه را مخالف فطرت پاک و سالم انسان است، از قبیل ربا و زنا و قتل و شرب خمر و قمار و زنده به گور ساختن دختران و هر آنچه به مفهوم تجاوز مادی و معنوی به ایشان است، تحریم کرده است.
 
اسلام از جامعه در برابر فقر و تنگدستی حمایت می کند؛ از مستمندان و یتیمان حمایت و برای آنان در اموال ثروتمندان حقی منظور می کند. خداوند متعال می گوید:« أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ * فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ * وَ لَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ» (32) (آیا آن کس را که روز پاداش و کیفر را دروغ می شمارد، دیده ای؟ * او همان کسی است که یتیم را می راند * و مردم را به سیر کردن مستمند بر نمی انگیزد).
 
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز فرمود: «کسی که شب سیر بخوابد و بداند همسایه اش گرسنه مانده است، مؤمن نیست.»
 

حقوق همسایه در اسلام

خوشرفتاری و نیکی به او و پاسداری از حریم و حرمت و آزادی های او در راستای عمل به سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) که فرمود: «جبرئیل چنان به همسایه سفارشم کرد که گمان بردم ارث می برد.» و نیز آن حضرت (صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «من و سرپرست تیم هر دو به بهشت می رویم.»
 
اسلام رعایت حال همسایه را بر مردم چنان الزامی ساخته که تمامی جنبه های زندگی اجتماعی و اقتصادی را در بر گیرد. به همین دلیل، جامعه را بر بنیادهای اصیلی بنا کرده که رعایت و حمایت اجتماعی را به بار می آورد. قرآن کریم در جاهای متعددی به این نکته اشاره کرده است: « و َاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا و َاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (33) (و همگان به رشته دین خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت های خداوند را بر خود به یاد آورید که دشمنان همدیگر بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید؛ و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید. بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می گوید باشد که هدایت شوید.)
 
وقتی قرآن این برادری را مقرر می کند، آن را به عنوان یک حقیقت در نظر می گیرد و هر کس باید با مؤمنان برادرانه رفتار کند؛ همچنان که نباید از میان کافران دوست یا برادری برگزیند حتی اگر از خویشان وی باشند. خداوند سبحانه و تعالی، به کسانی که روابط با غیر مؤمنان را بر ارتباط با خدا و رسول خدا ترجیح می دهند، سخت هشدار می دهد و می گوید: « لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و َالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (34) (گروهی را نمی یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده اند؛ دوستی ورزند؛ هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان بوده باشند. آنانند که خداوند ایمان را در دلشان بر نوشته و با روحی از خویش، تأییدشان کرده است. آنان را به بهشت هایی در می آورد که از بن آنها جویباران، روان است و در آنها جاودانند. خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند؛ آنان حزب خداوندند. آگاه باشید که بی گمان حزب خداوند رستگارند.)
 

پایه های تأمین اجتماعی در اسلام

برادری صادقانه
برادری صادقانه همه مسلمانان با یکدیگر: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ».
 
مؤمنان دوستان یکدیگرند
مؤمنان دوستان یکدیگرند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ» (35) (دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی مگیرید که حکمی منطقی است؛ چون منافق دو دل و دو رو، نمی تواند هم پیمان و دوست مؤمنی باشد که خدا و رسول خدا را بر هر آنچه جز آنهاست و نیز بر غیر مسلمانان ترجیح می دهد زیرا اینان به اسلام به عنوان یک دین و به حضرت محمد (صلى الله علیه و آله وسلم) به عنوان پیامبر خدا، ایمان ندارند.
برابری مسلمانان در خون
خون هر مسلمانی برای خودش و برای سایر مسلمانان عزیز است و باید حرمت آن را پاس داشت. در همین باره است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید:«مسلمانان در خون، با یکدیگر برابرند و کمترین آنها برایشان حق دارد و آنها در برابر و دیگران یک دل و یکصدایند.»
 
وجوب محبت و مهرورزی
وجوب محبت و مهرورزی میان مؤمنان، که در همین باره حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: «برای مردم همانی را دوست بدار که برای خود دوست می داری.» و نیز « ایمان نیاورده کسی مگر آنچه برای خود دوست می دارد برای برادرش نیز دوست بدارد.»
 
 

حق زنان در اسلام

اسلام تبعیضی میان زن و مرد قائل نیست و در بسیاری از حقوق، آنها را با هم برابر و در برخی حقوق، یکی را بر دیگری ترجیح داده است. تبعیضی وجود ندارد مگر در حدود معین و بنابر ضرورتهایی که مصلحت هرکدام از آنها یا مصلحت جامعه ایجاب می کند.
 
خداوند عزوجل می گوید: « فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ...» (36) ( آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که من پاداش انجام دهنده هیچ کاری از شما، چه مرد و چه زن را تباه نمی گردانم ...) و نیز خداوند متعال می گوید: « وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ و َلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا» (37) (و کسانی که کارهای شایسته انجام دهند، چه مرد چه زن، اگر مؤمن باشند به بهشت در می آیند و سر سوزنی ستم نخواهند دید.)
 
و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «زنان خواهران مردانند.» علاوه بر این، اسلام شخصیت حقوقی مستقل زن را پاس می دارد. او حق تملک، عقد و پیمان و انجام هر کاری ونیز حق مشارکت در زندگی عمومی در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را دارد.
 

اسلام و زن

اسلام آمد تا ستم را لغو کند و مانع از بهره کشی انسان از انسان گردد و راه آزادی را در برابر همه مردم اعم از غنی و فقیر، قدرتمند و ناتوان، آزاد و برده هموار سازد و حقوق را نه تنها به مردان که به زنان نیز تقدیم دارد. زن در وضعی قرار داشت که شایسته انسان نبود، از هیچ حقی برخوردار نبود، کسی او را به بازی نمی گرفت و کار به جایی رسیده بود که در شیرخوارگی او را زنده به گور می کردند و در بزرگسالی در کنار میراث، به ارثش می بردند.
 
اسلام شأن و منزلت زن را بالا برد و حقوق او را به عنوان شریک مرد در زندگی به وی بازگرداند. خداوند متعال در جاهای بسیاری از قرآن مجید از زن و مرد یاد کرده و گفتمان های تکلیفی را خطاب به هر دوی آنها ایراد کرده است: « هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ و َأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ...»(38) (... آنها جامه شما و شما جامه آنهایید...) .
 
اسلام به زن حقوقش را داده و در بسیاری موارد او را با مرد برابر ساخته است؛ ولی مواردی هست که ویژه مردان و موارد دیگری هست که ویژه زنان است؛ ما در جای خود به توضیح آنها خواهیم پرداخت. خداوند متعال انسان را زن و مرد آفریده و برای هرکدام ویژگی ها و شایستگی هایی متناسب با وظایف خود در زندگی، در نظر گرفته است. به مرد نیروی جسمانی بخشیده تا به دنبال کسب روزی رود و به زن مهر و عطوفت بخشیده تا بتواند فرزندانش را پرورش دهد و آنان را به نیکویی تربیت کند و چه خوب گفته شاعر:
 
مادر مکتبی است که اگر آن را به درستی آماده کنی   
ملتی نیکو سرشت تدارک دیده ای
 

ادعاهای باطل

نمی دانم چرا هراز گاهی، نداهایی مبنی بر برابری زن و مرد برمی خیزد؛ گویی مرد و زن، دو چیز مختلف و نه یک چیزند. اینان فراموش کرده اند که زن، مادر و خواهر و دختر و همسر مرد است، و مرد نیز نسبت به زن، پدر و برادر و فرزند و همسر اوست. آنها از یک نفس آفریده شده و هریک مکمل یکدیگرند؛ هیچ کدام نباید به دیگری ستم روا دارد و هیچ دلیلی برای چنین فریادهایی که هدف از آن پراکندن جامعه و مفسده جویی است، وجود ندارد.
 
خداوند سبحانه و تعالی مرد و زن را از یک نفس آفریده و جسم هر کدام را متناسب با نقشی که در زندگی دارند، در نظر گرفته است؛ و وقتی خداوند متعال خود میان آنان تفاوت قائل شده، چرا ما متفاوت بودن آنها را نمی پذیریم؟ خداوند متعال می گوید:«... وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ » (39) (و مردان را بر زنان، پایه ای برتری است...) درخواست برابری کامل میان مرد و زن، آمرغیرممکنی است. خداوند متعال به مادر، وظایف و نقش هایی سپرده که مرد آماده ایفای آنها نیست. برای مرد نیز وظایف دیگری در نظر گرفته است و هر کدام، مکمل دیگری است؛ آنها باتفاق، مسؤولیتهای خود را در ازای خانواده و جامعه برعهده دارند. بنابراین لازم می آید که مقام زن را از آن سطح انسانی و شایسته ای که خداوند متعال برای وی در نظر گرفته است، پایین نیاوریم.
 
اسلام نمی پذیرد که زن، خوار گردد یا حرمت وی آسیب بیند یا انسانیتش هتک شود؛ اسلام زن را در جایگاه مناسب خود قرار می دهد تا بتواند فرزندان خود و جوانان و مردان آینده و حامیان و قهرمانان امت را پرورش دهد.

 

کار زن در اسلام

اسلام به زن فرصت کار کردن خارج از خانه را در صورت وجود ضرورتی برای این کار، می دهد. و اگر ضرورتی وجود نداشت همان بهتر که در خانه بماند و به فرزندانش رسیدگی و آنها را تربیت کند. برخی ها گمان می کنند کار تربیت فرزندان، کار ساده ای است ولی این توهمی بیش نیست. زنی که فرزندان سالم و تواناو آموخته ای به وطن تقدیم می کند بهتر از آن زنی است که فرزندان خود را به دست مربیانی می سپارد که چه بسا اخلاقشان را فاسد می کنند.
 
کار زن در خانه، از اهمیت بیشتری نسبت به کار وی در خارج از خانه برخوردار است و وظیفه امت نیز آن است که به زن راههای بهتر اداره کردن خانه را آموزش دهد. البته این کار مانع از مشارکت وی در فعالیت اجتماعی و سیاسی در جامعه خود نیست؛ او حق مشارکت در جمعیت های خیریه و شرکت در انتخابات و کاندید ساختن خود و عضویت در مجالس نمایندگان و قانونگذاران و بر عهده گرفتن پست وزارت و دیگر پست های اجرایی و سیاسی را بی هیچ قید و شرط یا تبعیضی نسبت به مردان، دارد.
 
زنانی که عهده دار پست های حساس در کشورهای اسلامی هستند
زنان بسیاری وجود دارند که خود را برای پست نخست وزیری در مصر نامزد کرده اند. از آن مهمتر اینکه در گذشته، زنانی بودهاند که پست نخست وزیری در برخی کشورهای اسلامی را بر عهده داشته اند. مثلا ملکه ای به نام "اروی" حکومت بر یمن را در حکومت اسلامی بر عهده داشت و "شجرة الدر" نیز بر مصر حکمفرمایی می کرد.
 
حال که اسلام همه حقوق زن را به وی اعطا کرده، وظیفه اوست که به خوبی این حقوق را به کار گیرد و زیاده روی نکند. و کسانی که حقوق زنان را بهانه ای برای حملات خود قرار داده اند باید بدانند که زن و مرد از یکدیگر جدایی ناپذیرند و هرکدام وظایفی در زندگی دارند که باید آن را بخوبی انجام دهند. طبیعت مرد به گونه ای است که نمی تواند حامله شود و فرزند تربیت کند. از زن نیز نباید بیش از توانش چیزی بخواهیم که در این صورت به او ستم روا داشته ایم؛ حال آنکه فکر می کنیم لطفی به وی کرده ایم.
 
کار اصلی زن
زنان در زمان پیامبر اکرم و خلفای راشدین، به کار و جهاد هم می پرداختند؛ ولی این یک اصل کلی نیست. قاعده کلی، قرار گرفتن زن در خانه و استثنای این قاعده، بیرون شدن از خانه به حکم ضرورت یا کار است. اگر جامعه نیازمند کار زن باشد یا زن خود به این کار نیاز داشته باشد، اشکالی ندارد. آنچه اسلام مقرر می دارد و با توجه به تکوین جسمی زن می توان گفت، همین است. و از آن بالاتر اینکه اسلام به دلیل همین ویژگی های جسمی او را از برخی تکلیف های شرعی و عبادات معذور داشته است. زن در دوره حیض و نفاس، نماز و روزه ندارد و ملزم به قضای نمازها نیست؛ هرچند باید روزه ها را اعاده کند و هیچ تکلیف مادی (پولی) بر عهده وی نیست و خویشان مرد او، مکلف به تأمین مخارج وی هستند. همچنان که شوهر مکلف به تأمین نفقه همسرش صرف نظر از دارایی های خصوصی اوست. زن مکلف به جهاد هم نیست؛ مگر آنکه خود داوطلبانه به این کار اقدام کند و جنگ، نیازمند خدمت او باشد.
 
زن در اسلام از آنچنان تکریم و حقوق والایی برخوردار گشته که در هیچ کدام از تمدنهای پیشین یا کنونی برخوردار نبوده است. اسلام در امور دینی و حقوق مدنی و سیاسی و فرهنگی و در همه امور زندگی میان او و مرد، تساوی برقرار کرده است؛ او از حق تملک و حق اداره دارایی های خود و مشارکت در امور دولتی برخوردار است و می تواند در کار وزارت یا قضاوت و دیگر پستها، مشغول فعالیت شود.
 
بنابراین، انسان برترین آفریده های الهی است و خداوند متعال او را برای عبادت خود و آبادانی زمین آفریده است. انسان، زن و مرد است و تمدن به وجود آن دو برپا می شود و زندگی ادامه پیدا می کند و جریان می یابد. الکسیس کارل می گوید: «انسان فراتر از هر شری در جهان است و اگر انحطاط پیدا کرد و فروپاشید، دیری نمی پاید که زیبایی تمدن وحتى عظمت مادی دنیا، متلاشی خواهد گشت.»(40)

 

اسلام و مسئله برابری زن و مرد

خداوند عزوجل می گوید: «وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» (41) (و چون یکی از ایشان را به دختر دار شدن) نوید دهند، چهره اش از خشم سیاه می شود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو می خورد. از بدی خبری که به او داده اند، از قوم خود پنهان می گردد. آیا او را با احساس (خواری) نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند! هان بد داوری می کنند.)
 
قرآن مجید، این کتاب بزرگ اسلام، وضع زن را در زمان جاهلیت، این گونه بیان می کند. زن از بدو تولد، ننگ خانواده به شمار می رفت و اگر فرصت زندگی پیدا می کرد، از همه حقوق محروم بود؛ نه ارثی می برد، نه حق امضای قراردادی را داشت. زن، تنها کالایی بود که خانواده همسرش او را به ارث می بردند.
 
وقتی اسلام آمد و چنین هرج و مرجی را در برخورد با زن - به لحاظ ازدواج و طلاق - دید و دید که هیچ ضابطه ای بر روابط مرد و زن حاکم نیست، راه زن را روشن ساخت و برای او جایگاه شایسته ای در خانواده و جامعه در نظر گرفت. از بدو تولد به پرورش و رشد و آموزش او توجه کرد و او را با مرد برابر ساخت و در امور دینی و در برابر قانون در حقوق عمومی برابری کامل آنها را اعلام نمود؛ آنها به لحاظ انسانی برابر گشتند.
 
خداوند متعال می گوید: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ و َالْأَقْرَبُونَ و َلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ و َالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا» (42) (مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می نهند بهره ای است و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان برجای می نهند بهره ای است معین؛ چه کم باشد چه زیاد.)
 
و می گوید: «وَ لَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ و َاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (43) (و آنچه را خداوند برخی از شما را با آن بر برخی دیگر برتری داده است، آرزو نکنید. مردان را از آنچه برای خود به دست می آورند، بهره ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می آورند، بهره ای؛ و از بخشش خداوند درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست.)
 

سفارش زن در کلام پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)

اسلام به زن به عنوان مادر توجه جدی مبذول داشته و در این مورد او را بر مرد مقدم شمرده است. روایت شده که روزی، مردی به حضور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و از آن حضرت پرسید: «چه کسی حق بیشتری برمن دارد؟ فرمود: مادرت. گفت: پس از او چه کسی؟ فرمود: مادرت. گفت: پس از او چه کسی؟ فرمود: مادرت. گفت: پس از او؟ فرمود: پدرت.»
 
درباره اعجاز علمی در این حدیث و حق مادر بر فرزندی که هنوز در حالت جنینی است، نگاه کنید به داروین بین انسانیة الحیوان و حیوانیة الانسان، دکتور امنیة خفاجی، و اصل الانسان و سقوط نظریة داروین از همان نویسنده. (44)
 
و برای اینکه به مسلمانان ارزش زن را و اینکه چه اندازه تلاش می کند و زحمت ، می کشد و از خود برای تربیت فرزندانش مایه می گذارد نشان دهد، در قرآن کریم آمده است: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَى وَالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (45) (و به آدمی سفارش کردیم به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود، بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای، سپاس گویم و کار شایسته ای کنم که تو می پسندی؛ و برای من در دودمان من شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته ام و من از فرمانبردارانم.)
 
بدین ترتیب روشن می شود که اسلام، به لحاظ ارزش انسانی، تفاوتی میان مرد و زن قائل نیست؛ همچنان که در کسب دانش نیز میان آنها فرقی نمی گذارد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: «دنبال دانش رفتن بر هر مسلمانی واجب است.» روایت شده که ام المؤمنین، حفصة بنت عمربن الخطاب در جاهلیت به دست زنی به نام "الشفاء العدویة" سوادآموزی می کرد و هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) با او ازدواج کرد از "الشفاء" خواست تا همچنان که اصل نوشتن را به حفصة آموزش داده بود، خوشنویسی را هم به وی بیاموزد.

 

کار زن در عرصه های مناسب

ان اعمال ال اسلام به زن اجازه داده که با حفظ وقار و شأن خود، به محیط کار درآید؛ زن نیز باید همه بخش های تن خود بجز صورت و دو دست خود را - که در این باره میان فقها اختلاف نظر است (مذهب "ابو حنفیه" و "الشافعی" و قولی از "احمد" چنین است؛ ولی "مالک" و ظاهر مذهب "احمد" بر آن است که هرچیز زن عورت است حتی ناخن های او که باید پوشانده شود؛ لذا از نظر ایشان باید صورت و دستان زن نیز پوشانده شود. - بپوشاند. زن باید در آن عرصه ای که مناسب اوست کار کند و کار او نباید زیان جسمی یا اجتماعی به وی وارد آورد. علاوه بر آن، کار وی در بیرون منزل نباید منافاتی با وظایف خانه داری و همسرداری و فرزندداری او و نیز با اوضاع وی در خانواده و جامعه داشته باشد. اسلام به زن اجازه می دهد همه مقام های عمومی - ونه ولایت های عام - را عهده دار گردد. و شخصیت کامل مدنی او و شایستگی اش به او امکان می دهد تعهدات و عقد قراردادهای خرید و فروش و بخشش و جز آن را به عهده بگیرد. بنابراین شخصیت زن جدای از شخصیت مرد و متمایز از آن است؛ خواه این مرد پدر، برادر خواه همسر او باشد. زن می تواند از دسترنج کار تجاری یا عمومی خود، درآمد داشته باشد.( حقوق الانسان فی الاسلام ، دکتر على الواحد الوافی.)
 

جنبه های برتری زن

زن از جنبه های گوناگون بر مرد برتری دارد. برخی از آنها عبارت اند از:
 
مورد خواستگاری قرار گرفتن
این مرد است که به سوی زن می رود و از وی خواستگاری می کند؛ نه آنگونه که در غرب و کشورهای غیر اسلامی متداول است که زن از مرد خواستگاری می کند و خانواده مبالغ زیادی به مرد می پردازند تا با دخترشان ازدواج نماید. اخیرا در روزنامه ها آمده بود که چند تن از اولیای دختران در یکی از کشورهای غیراسلامی مبالغی را به برخی جوانان پسر پرداخت کردند تا با دخترانشان ازدواج کنند ولی پسران مبالغ را گرفتند و فرار کردند.
 
می بینیم که اسلام زن را در وضعیت متمایزی قرار می دهد؛ به گونه ای که خواستگار به سراغ وی می آید و او بدون هیچ فشار یا اجباری از سوی خانواده، گزینش یا رد می کند. مردی که اقدام به خواستگاری از دختری می کند تا با او ازدواج نماید و نفقه او را تأمین کند، برایش هدایایی میخرد تا رضایتش را جلب کند و در طول زندگی زناشویی همواره سعی می کند تا با تلاش و بذل مال، او را مورد توجه خویش قرار دهد.
 
بقای پیوندهای زن با خانواده خویش و ارث بری از ایشان
زن پس از ازدواج همچنان پیوندش با خانواده اش باقی می ماند و برخلاف آنچه در غرب متداول است، نام خانوادگی خود را از دست نمی دهد و رابطه ارثی اش با آنها باقی می ماند.
 
درنظر گرفتن مهریه به عنوان هدیه ای از سوی همسر
که حق ویژه اوست و هرگونه که خود بخواهد می تواند در آن دخل و تصرف کند. هیچ بار مالی در ازدواج بر دوش او نیست. درباره مهریه در قرآن کریم آمده است:« وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا» (46) (و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند، نوش و گوارا بخورید.)
 
شایستگی مردی که به خواستگاری زن می آید
فقها در مورد مردی که اقدام به خواستگاری از زن می کند شرط می کنند که به لحاظ نسب و دین و مال، با وی همسنگ باشد و بر اساس برخی مذاهب فقهی، اگر دختری خود را به ازدواج مرد ناشایستی در آورد، سرپرست او می تواند این عقد را فسخ کند. این شرط به سود زن درنظر گرفته شده تا خود به ازدواج با کسی که چه بسا با وی بدرفتاری خواهد کرد یا به خانواده اش زیان خواهد رساند یا براثر بی دینی یا اخلاق بد، کرامتش را تهدید خواهد کرد، اقدام ننماید.

 
سن بلوغ دختر
سن بلوغ دختر را - اگر بلوغ سنی را در نظر گیریم - حدود سه یا چهار سال پیش از پسر در نظر گرفته اند؛ و اگر نشانه های طبیعی را ملاک قرار دهیم، باز به نظر علمای شرع، دختر پیش از پسر بالغ می شود و بدین ترتیب پیش از مرد به حقوق خود دست پیدا می کند؛ حقوقی چون:
 
الف: دریافت اموال خود از ولی یا وصی مربوطه و مدیریت شخصی آنها.
ب: حق اعمال حقوق سیاسی
ج: حق انتخاب همسر یا ازدواج بنا به نظر کسانی که قائل به این رأی هستند.
 
بنابر این موضوع برابری زن و مرد در سن بلوغ، به منافع زن زیان می رساند و بهره گیری از حقوق پیش گفته او را به تأخیر می اندازد.
 
شهادت او در بسیاری حالتها برتر از شهادت مرد است
شهادت زن به تنهایی در مواردی که جز زنان در جریان آن قرار نمی گیرند پذیرفته می شود؛ از جمله اثبات باکره بودن یا نبودن، اثبات تحقق آمیزش جنسی، اثبات تولد نوزاد و اثبات زنده یا مرده بودن نوزاد، اثبات شیردهی، شهادت در خصوص مسائلی چون ضرب و جرح و آسیب هایی که در محیط خاص زنان صورت می گیرد و دیگر مواردی که جز زنان کسی شاهد آنها نیست. این نوع شهادت ها، پیامدهای مهمی دارد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
۱- در حالت زوال بکارت زن، تنها زن می تواند شهادت دهد؛ این زوال ممکن است ناشی از ارتکاب زنا باشد. می دانیم که حد زنا تنها با شهادت چهار مرد جاری می شود ولی در اینجا شهادت زن پذیرفته می شود. بنابراین شهادتش برابر با شهادت چهار مرد است و اگر در جاهای دیگری، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است، در اینجا شهادت وی به تنهایی برابر با شهادت چهار مرد است.
 
۲- تحقق زایمان - که مادر بودن یا نبودن زن ثابت می شود . و اگر نوزاد زنده باشد مستحق ارث و همه حقوق مالی و غیر مالی - حتی اگر به میلیونها و میلیاردها برسد. می گردد. در اینجا فقها شرط کرده اند که اثبات زایمان باید به شهادت دو زن باشد.
 
۳- گاه نیز پادشاهی یا ولایت عهدی نوزادی در کشورهای پادشاهی، با این شهادت به اثبات می رسد.
 
 ۴- در موضوع شیردهی نیز تنها شهادت زنان پذیرفته می شود. این شهادت از چنان اهمیتی برخوردار است که محرمی شیر خوار و شیرده را به دنبال دارد و یک نفر، فرزند رضاعی نفر دیگر می گردد.
 
نفقه زن در اسلام
نفقه و هزینه های جاری زن بر عهده مرد است؛ حتی اگر زن ثروتمند باشد. زن ملزم به کسب درآمد یا انجام کار در خارج از خانه نیست. ولی اگر داوطلبانه بخواهد کار کند با شرایط، او را برای کار و کسب به بیرون از خانه اش بکشاند، مانعی بر سر راهش نیست و لطفی است که خود می کند و کسی او را وادار نکرده است.
 
استقلال مالی زن
زن بی هیچ سرپرستی از سوی کسی می تواند در اموال خود دخل و تصرف کند. انسان شایستگی انجام کارهای خود را در همه دوره های زندگی دارد و شرع اسلام آن را برای زن و مرد بی هیچ تبعیضی مقرر داشته است.
 
حق ازدواج
زن بنابه مذهب امام ابوحنیفه (رحمة الله علیه) می تواند خود ازدواج کند. "الموصلی" می گوید: «گفتار زنان در نکاح معتبر است؛ حتی اگر زن آزاد و عاقلی خود را شوهر دهد و نیز اگر دیگری را به وکالت یا ولایت، همسر دهد و نیز اگر دیگری را برای ازدواج خود وکالت دهد یا دیگری او را شوهر دهد و او بپذیرد. در مورد ازدواج دختر باکره بالغه، اجباری وجود ندارد.»(47)
 
حق شرط گذاری
زن حق دارد در عقد ازدواج، شرطهایی که حقوق وی را حفظ کند، در نظر گیرد؛ مثلا حق طلاق دادن خود یا حق بیرون رفتن از منزل برای کار و موارد دیگری در حدود آنچه شریعت اسلام پذیرفته است.
 
خطاب قرآن به زن
اسلام زن را با لحن محبت آمیز، مهربانانه و همراه با اعتماد و به صیغه خبری دال بر درخواست، مورد خطاب قرار داده است؛ از جمله در آیه: «وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ و َعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ...» (48) (و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می دهند. این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است.) و آیه « وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ...» (49) ( و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی "از حیض" انتظار کشند.)
 
خداوند عزوجل برخلاف خطاب به مرد، زنان را به صیغۂ امر مورد خطاب قرار نمی دهد. صیغۂ امر، بیانگر شدت و قاطعیت است؛ حال آنکه صیغه خبری، بیانگر درخواست است و متناسب با لطافت و حساسیت زن است. این هم بخشی از جزییات مربوط به زن بود که "دکتر محمد محروس المدرسی الاعظمی" آن را برشمرده است.(50)
 
سوره هایی از قرآن ویژه زنان است
از مهمترین و والاترین جنبه های برتری زنان، نازل شدن سورهای در قرآن کریم به نام سورة النساء است که احکام مربوط به زنان را در بر می گیرد. و نیز سوره مریم که این هم از بخشش های پروردگار متعال است که آن را ویژه زنان قرار داده است: «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» (51) (این بخشش خداوند است به هر که بخواهد می بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است.)

 

حقوق غیر مسلمانان در جامعه اسلامی

اسلام به غیر مسلمانان اجازه داده تا در کنف حمایت دولت اسلامی زندگی کنند. اسلام خوراکی ها و پوشاک هایی را که دین غیر مسلمانان مباح دانسته برای آنان مباح ساخته و به خوش رفتاری و عدم تجاوز به حقوقشان توصیه کرده و آزادی عبادت و پاسداری از عبادتگاههایشان را به آنها ارزانی داشته است؛ تاریخ اسلام حوادث فراوانی را در این راستا ثبت کرده که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
فاتحان اسلامی، مردم سرزمین های فتح شده را وادار به پذیرش اسلام نکردند و آنان را در گزینش عقیده و دین خود آزاد گذاردند: « وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ و َمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ ...» (52) (... هرکه خواهد ایمان آورد و هرکه خواهد کفر پیشه کند.)
 
اسلام خوراکی های اهل کتاب و ازدواج با زنان آنان را بر مسلمانان حلال ساخته است. خداوند متعال می فرماید: « الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (53) (امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما بر آنان حلال است و نیز ازدواج با زنان پاکدامن از زنان مؤمن مسلمان و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گیرندگان دوست پنهان (بر شما حلال است)؛ هرکس گرویدن به اسلام را نپذیرد کردارش تباه می شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است.)
 
و فرمان داده که به بهترین شکل با ایشان مجادله شود و با سخنان نیکو، قانع گردند و به دین اسلام فراخوانده شوند و آنان را آزاد گذارده تا دینی را که مایلند بی هیچ ارعاب و اجبار و ترسی بپذیرند زیرا ایمان باید با اقناع و پذیرش قلبی باشد. خداوند متعال می گوید: «وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ و َقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا و َأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ و َإِلَهُنَا وَ إِلَهُکُمْ وَاحِدٌ و َنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (54) (و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران ایشان و بگویید: ما با آنچه بر ما و شما فرو فرستاده اند، ایمان آورده ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم.)
 
و نیز می فرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا و َلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (55) (بگو ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه ای که میان ما و شما برابر است هم داستان شویم که جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خداوند به خدایی نگیرد؛ پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.)

 

حقوق غیرنظامیان و اسرای جنگی در درگیری های مسلحانه

در روابط بین المللی اسلام، اصل آن است که جامعه در صلح زندگی کند. جنگ حالتی استثنایی و فوق العاده است و اسلام قواعد و اصول معینی را برای برخورد با غیرنظامیان و اسیران جنگی در شرایط جنگ در نظر گرفته که برخی در قرآن و برخی در سنت شریف نبوی، مطرح شده است. خداوند متعال می گوید: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» (در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند بجنگید و تجاوز نکنید.) یعنی که جنگ، میان سربازان و لشکریان جنگی است و شامل غیرنظامیان نمی شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز سفارش مهمی در خصوص عدم تعدی به غیرنظامیان و غیر جنگندگان کرده و از تخریب و ویرانگری املاک آنان نهی فرموده است.
 
ایماندار شهرستان آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) وقتی معاذ بن جبل را به یمن اعزام کرد، به وی فرمود: «با آنان نجنگید مگر آنکه قبلا آنان را به اسلام فراخوانده باشید؛ و هرگاه خودداری کردند، با آنان نجنگید تا خود شروع کنند و وقتی شروع کردند با آنان نجنگید تا کسی را از شما بکشند. سپس کشته را به ایشان نشان دهید و بگویید: آیا راهی از این بهتر وجود ندارد؟ اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند از هر آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده، بهتر است.» و در سفارش دیگری می فرماید: «به نام خدا با توکل بر خدا و به برکت رسول خدا حرکت کنید. هیچ سالخورده و کودک و زنی را مکشید؛ زیاده روی نکنید. به دنبال صلح باشید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.» و در سفارشی به خالد بن الولید می فرماید: «کودکان را مکش؛ ره گم کرده ها را نیز مکش.» و همچنین می فرماید: «زیاده روی نکنید، خیانت مکنید، مثله نکنید و نوزادان را مکشید.»
 
جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز بر همان سیاستی حرکت کردند که او در برخورد با غیرنظامیان در پیش گرفته بود. ابوبکر به خالد بن الولید نوشت: «بدان که چشمانی از سوی خدا تورا می بینند و هوایت را دارند. وقتی دشمن را دیدی، به دنبال مرگ باش تا سلامت به تو هدیه شود و شهدا را با خونشان غسل مده زیرا خون شهید، در روز قیامت برای او نور است.» و در سفارش دیگری به یکی از فرماندهان خود می گوید: «گروهی را خواهی یافت که خود را در صومعه ها زندانی کرده اند؛ آنها را به حال خود واگذار. نیز گروهی را می بینی که موی میان سر خود را باقی گذارده و آن را بافته اند. موهای بافته آنها را با شمشیر بزن ... من ده سفارش به تو می کنم: زنان و کودکان و سالخوردگان را مکش، درختان میوه دار و نخل ها را قطع مکن و آتش مزن، هیچ آبادی را ویران مکن، هیچ گوسفند و گاوی را سر مبر مگر برای خوردن گوشت آن ...» (حدیث را "احمد" روایت کرده است.)
 
از توصیه های رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و خلفای راشدین (رضی الله عنهم) می توان اصول مربوط به برخورد با غیرنظامیان و غیر رزمندگان در جنگ را به شرح زیر، نتیجه گیری نمود:
 
١- کشتن کسانی که نمی جنگند روا نیست؛ جنگ باید محدود به صحنه نبرد باشد و به آزادی های دینی تجاوز نشود.
 
۲- کشتن افرادی که مشغول عبادت در عبادتگاه های خود هستند، روا نیست ولی کشتن کسانی که در جنگ شرکت دارند، حلال است.
 
٣- کشتن کودکان و زنان و سالخوردگان منع می شود. به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) خبر دادند که سربازانش کودکانی را کشته اند آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) آنانرا گرد آورد و طی سخنانی خطاب به ایشان فرمود: «چه برسر قومی که کودکان را می کشند می آید؟ کودکان را مکشید، آنها را مکشید، آنها را مکشید.» ولی قتل سالخوردگانی که جنگ می کنند یا در جبهه ها کمک می کنند، اشکالی ندارد.
 
۴- قتل کارگران نیز جایز نیست؛ مشروط بر آنکه در جنگ شرکت نکرده و برای جنگ نقشه نکشیده باشند و تنها به کارشان بپردازند.
 
۵ - در صورتی که ضرورت جنگی وجود نداشته باشد، نباید جایی را ویران ساخت ولی اگر دشمن از جایی به عنوان سنگر یا پناهگاه استفاده کرد، تخریب آن جایز است.
 
۶- شکنجه مجروحان یا کشتن آنها در صورتی که توان دفاع از خود را نداشته باشند، جایز نیست. آنها را باید درمان کرد تا زخمشان بهبود یابد و سپس به اسارت گرفته شوند.
 
۷- جنگ با کسانی که اسلحه خود را زمین می گذارند یا از صحنه نبرد فرار می کنند، جایز نیست.(56)
 
و در مورد اسیران، اسلام برای آنان حقوقی چون حق غذا و مراقبت، قائل شده است. خداوند متعال می فرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا» (57) (و خوراک را با دوست داشتنش، به بینوا و یتیم و اسیر می دهند (و با خود می گویند شما را تنها برای خشنودی خدا خوراک میدهیم؛ نه پاداشی از شما می خواهیم و نه سپاسی.)
 
بنابراین اسلام با آنها برخورد انسانی می کند و آنان را نگاه می دارد تا جنگ به پایان رسد تا در صفوف دشمن، به جنگ بازنگردند. سپس یا بر ایشان منت می نهد و عفوشان می کند یا برای آزادی، از آنها فدیه می گیرد. اسلام به کرامت انسان و اهانت نکردن به او فرا می خواند؛ خواه این انسان مسلمان باشد خواه غیر مسلمان. لذاست که می بینیم قرآن کریم انفاق بر اسیر و اطعام او و یاری رساندن به او را توصیه می کند. مسلمانان صدر اسلام حتى اسیران را بر خود ترجیح می دادند و بهترین خوراکی را که داشتند به آنها می دادند. اسلام از قتل اسیران یا انتقام و شکنجه ایشان نهی فرموده است. آنها تا زمانی که جنگ به پایان رسد باید نگهداری شوند. در این حالت ولی امر می تواند دو گونه برخورد با آنها داشته باشد:

 

برخورد نخست: عفو و بخشش
او یعنی بخشیدن اسیر و آزاد کردن بدون شرط او در صورتی که مصلحت عمومی ایجاب کند یا اگر مالی برای دادن فدیه نداشته باشد. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده که وقتی مصلحت مسلمانان ایجاب کرد، یکی از اسیران را آزاد کرد. ابوهریره (رضی الله عنه) می گوید: گروهی از مسلمانان، ثمامة بن أتال، یکی از بزرگان بیمامة، را در راه "نجد" به اسارت گرفتند و او را به مدینه آوردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید: ای ثمامة، چه داری؟ گفت: من خیر دارم. اگر بکشی، جانداری را کشته ای و اگر ببخشایی، بر سپاسگذاری بخشیده ای و اگر پول می خواهی بخواه؛ هرچقدر می خواهی به تو می دهیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) رهایش کرد تا فردا که دستور داد بدون فدیه آزادش سازند. او بیرون شد و سمت آبادی خود را گرفت؛ ولی وقتی به نخلی در نزدیکی مدینه رسید، تحت تأثیر این کرد؛ پیامبر قرار گرفت و غسل کرد و به مسجد بازگشت و وارد آن شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را در مسجد یافت. شهادت "لا اله الا الله وأن محمدا رسول الله" داد و به یمامة بازگشت. در آن زمان اهل مکه گندم را از بیمامة می خریدند و او سوگند یاد کرد که تنها با اجازه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان گندم بفروشد. اهالی مکه نیز طی نامه ای به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از وی خواستند با ادامه تجارت میان آنها و مردم بیمامة موافقت نماید و اجازه فروش گندم از سوی بیمامة به ایشان را بدهد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به یمامة نوشت که این کار را انجام دهد. آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از فتح مکه به وسیله مسلمانان بر اهل مکه منت نهاد و گفته مشهور خود را بر زبان آورد: «امروز شما را سرزنش نمی کنم. خدا شما را بیامرزد. بروید که همه شما آزادید.»
 
برخورد دوم : فدیه گرفتن
فدیه به صورت تعویض اسیران جنگی با اسرای خودی یا پرداخت دیه از سوی اسیر برای آزاد شدن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فدیه اسرای مشرکان را در یکی از غزوه ها، آموزش خواندن و نوشتن به ده نفر از مسلمانان قرار داد. اسلام، به بردگی گرفتن اسرا را رد می کند و تنها معامله به مثل را با آنان می پذیرد؛ یعنی اگر دشمن اسرای مسلمان را به بیگاری کشید، مسلمانان نیز اجازه دارند اسرای دشمن را به بیگاری کشند. آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) هرگز آزاده ای را به بردگی نکشید و حتی تمام بردگان زمان جاهلیت خود را آزاد کرد؛ او همه بردگانی را که به وی هدیه می کردند، آزاد می کرد ولی در مورد بردگی جنگی، معامله به مثل می فرمود.
 
قرآن کریم نیز بردگی را نه تحمیل کرد و نه نهی فرمود و در مورد آن سکوت اختیار کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز بیکاری و بردگی کشیدن اسرای جنگی را مقرر نداشت ولی مانع از آن هم نشد؛ لذاست که می بینیم خلفای راشدین و برخی حکام مسلمانان پس از ایشان، اسرا را به بردگی گرفتند که جنبه مقابله به مثل داشت. وقتی مشرکان اسرای مسلمانان را به بردگی کشیدند، مسلمانان نیز به همچنانکه گفتیم - معامله به مثل کردند.(58)
 

حقوق انسان در جامعه معاصر

موضوع حقوق انسان در جامعه معاصر جهان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. کشورها می کوشند فرهنگ حقوق انسان را تثبیت کنند و مانع از تجاوز به این حقوق شوند ولی همچنان که توضیح دادیم، اسلام در این زمینه پیشتاز بود و جامعه بشری هنوز به آنچه که اسلام در چهارده قرن گذشته بدان رسید، نرسیده است.
 
در این زمان کشورهای اسلامی می کوشند این حقوق را مطرح و اصول مقرر در اسلام را گسترش دهند تا مردم در سرتاسر دنیا بدانند که اسلام چه حقی بر گردن همه بشریت دارد.

 

سازمان کنفرانس اسلامی و منشور حقوق بشر

کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی طی بیانیه ای در 1981/9/19، منشور حقوق بشر اسلامی را صادر کردند. در دیباچه این بیانیه آمده است:
 
اسلام از چهارده قرن پیش، حقوق بشر جامع و عمیقی را تشریع کرد و ضمانت های کافی برای حمایت از آن مطرح ساخت و جامعه ای بر شالوده هایی پی نهاد که بتواند این حقوق را تحقق بخشد و مورد حمایت قرار دهد. لذا حقوق بشری که در شریعت اسلام آمده، در قرآن کریم و سنت شریف نبوی تدوین شده و قابل حذف و تعدیل و نسخ نیست و پذیرش این حقوق، پیش درآمد برقراری جامعه اسلامی حقیقی است؛ جامعه ای که همه مردم در آن برابرند و امتیازی بر پایه نژاد، رنگ، زبان و دین در آن نیست و همه در آن برابرند و از حقوق و تکالیف یکسانی که از وحدت اصل مشترک بشری برخاسته است، برخوردارند.(59)
 
در این بیانیه، همه کشورهای اسلامی عضو سازمان کنفرانس اسلامی، با استناد به قرآن کریم و سنت شریف نبوی تأکید می کنند که همه مردم در برابر شریعت و در ارزش های انسانی مشترک و به اعتبار اینکه از یک ریشه هستند یکسان و برابرند و در زندگی عمومی و حقوق و وظایفی که شریعت اسلامی برای زنان و مردان در نظر گرفته و در راستای عمل به گفته رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و آیات زیر، برابرند و تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ و َالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ و َیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ و َیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (60) (و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می دهند و از کار زشت باز می دارند و نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می برند. اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می آورد؛ به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است.)
 

برنامه پیشنهادی برای اجرای حقوق بشر در جهان معاصر

١- گسترش فرهنگ و فلسفه حقوق بشر در سطح جهان از راه تألیف کتاب و انتشار مقالات و تحقیقات در مطبوعات دوره ای کشورهای بیگانه به زبانهای گوناگون.
 
۲- در نظر گرفتن "درس حقوق بشر" در برنامه های درسی مدارس و دانشگاهها و مطالعه مقایسه ای اعلامیه جهانی حقوق بشر" و میثاق ها و معاهده های بین المللی مربوط به این موضوع برای بیان پیشتازی اسلام در تقریر این حقوق و آن اصول.
 
٣- تأکید بر حقوق زنان زیرا اندیشه غربی و اندیشه های دشمنان، آن را به عنوان بهانه ای برای حمله علیه اسلام در نظر می گیرند. ما خود اقدام به مطالعه ای درباره این موضوع با عنوان: "زن در اسلام، مسائل زنان معاصر و موضع اسلام نسبت به آنها" نمودیم که طی آن به بسیاری از مسائل و موضوع های نوپدید پرداختیم و به شبهه های مطرح شده پیرامون حقوق زنان و نقش آنها در جامعه پاسخ گفتیم و روشن ساختیم که حقوق زنان در اسلام بسی بیش و پیش از آن چیزی است که قوانین و میثاق ها و معاهده های بین المللی به ایشان داده اند.(المرأة فی الاسلام "زن در اسلام" «قضایا نسائیة معاصرة و موقف الاسلام فیها» تألیف قاضی توفیق على وهبه، القاهره ۲۰۰۷م.)
 
۴- کوشش در اینکه حقوق زنان در رأس لیست حقوقی قرار گیرد که باید در جوامع اسلامی مورد تثبیت و اجرا واقع شود و گشودن فرصت در برابر زنان برای مشارکت فعال در بنای جامعه.
 
۵ - اینکه قوانین اساسی کشورهای اسلامی، حقوق انسان را با استناد به آنچه در کتاب خداوند عزوجل و سنت شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده است، مورد پذیرش و استناد قرار دهند.
 
۶- ضرورت مقید ساختن قوانین و لوایح و نظامنامه ها به اجرای شریعت اسلام.
 
۷- اینکه میزگردها و سخنرانی ها و کنفرانس هایی برای گسترش اندیشه و فرهنگ حقوق بشر در سطح ملی و جهانی برگزار شود زیرا همه طبقات امت اسلامی نیازمند شناخت این حقوق هستند و بار اصلی اجرا و تحقق آنها بر دوش ایشان است.
 
۸- پاسخ به شبهاتی که هر از گاهی پیرامون اسلام به طور کلی و در مورد حقوق بشر به طور خاص مطرح می شود؛ و رد شبهات و اباطیلی که دشمنان و کین توزان اسلام اشاعه می دهند.
 
9- تأسیس مؤسسه یا سازمان یا هیئتی که در هر کشور دارای شخصیت حقوقی مستقل بوده و بدون وابستگی به طرف های اجرایی با قانونگذاری که اعضای آن با انتخاب مستقیم مردم برگزیده شوند و از مصونیت برخوردار باشند و کسی نتواند آنها را عزل کند یا در معرض هر گونه فشار و تنگنایی قرار دهد. و هیچ کس در هر مقام و پستی که باشد حق دخالت در فعالیت های این نهاد را نداشته باشد. وظیفه این هیئت یا نهاد، نظارت بر اجرای حقوق بشر و ثبت هرگونه مخالفت یا تجاوزی از سوی مراجع حکومتی یا افراد با مقامات دولتی و نیز ارائه گزارش های دوره ای به رئیس دولت برای برخورد مناسب با آن است.
 
این هیئت و رئیس دولت می توانند در صورتی که جرم ارتکابی سزاوار مجازات باشد، هر گونه مخالفت یا تجاوزی را به قوه قضاییه گزارش و ابلاغ نمایند.
 
۱۰- تأسیس هیئت مشابهی در سازمان کنفرانس اسلامی برای نظارت بر اجرای حقوق بشر در کشورهای عضو. هر کشور در این نهاد یا هیئت دارای یک عضو است که از میان اعضای هیئت یا نهاد مربوطه همان کشور انتخاب می شود. این هیئت اقدام به ثبت مخالفتها یا تجاوزات به حقوق بشر می کند و گزارش های مربوطه را برای تصمیم گیری در مورد آنها به رئیس هر کشوری ارسال می دارد. این هیئت گزارشی از همه کشورهای عضو تهیه و آن را در نشست های دورهای سران و پادشاهان و رؤسای کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، عرضه می کند تا آنها تصمیم های لازم را اتخاذ نمایند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره نساء، آیه 1.
2- سوره نساء، آیات ۲۹-۳۱.
3- سوره مائده، آیه ۱۳.
4- تفسیر المراغی، ج5 صص ۱۹ و ۲۰ با اندکی تصرف.
5- سوره مائده، آیه ۳۲.
6- سوره بقره، آیه ۱۹۵.
7- سوره نساء، آیه ۲۹.
8- سوره شوری، آیات ۴۰- ۴۲.
9- الاسلام شریعة الحیاة، صص: 43 - 48.
10- سوره بقره، آیه ۱۷۹.
11- سوره مائده، آیه ۴۵.
12- سوره بقره، آیه ۱۷۸.
13- سوره بقره، آیه ۱۹۳.
14- سوره أنفال، آیه ۶۷.
15- سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
16- سوره غاشیه، آیات ۱۷ تا ۲۰.
17- سوره ایس، آیات: ۳۶ – ۴۰.
18- الاسلام شریعة الحیاة، صص ۷۰ و ۷۱.
19- سوره بقره، آیه ۲۵۶.
20- سوره یونس، آیه ۹۹.
21- سوره ممتحنه، آیات ۸ و ۹.
22- سوره نحل، آیه ۱۲۵.
23- سوره قصص، آیه ۴۶.
24- سوره بقره، آیه ۱۱۱.
25- سوره انعام، آیه ۱۱۱.
26- سوره أحقاف، آیه ۴.
27- سوره حجرات، آیه ۱۳.
28- سوره نور، آیه ۴.
29- سوره نور، آیه ۲.
30- سوره بقره، آیه ۱۷۷.
31- سوره مائده، آیه ۳۸.
32- سوره ماعون، آیات ۱ تا ۳.
33- سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
34- سوره مجادله، آیه ۲۲.
35- سوره ممتحنه، آیه ۱.
36- سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
37- سوره نساء، آیه ۱۲۶.
38- سوره بقره، آیه ۱۸۷.
39- سوره بقره، آیه ۲۲۸.
40- الانسان ذلک المجهول، الکسیس کارل، ج ۲، ص ۱۱.
41- سوره نحل، آیات ۵۸ و ۵۹.
42- سوره نساء، آیه ۷.
43- سوره نساء، آیه ۳۲.
44- داروین بین انسانیة الحیوان و حیوانیة الانسان، صص ۱۳- ۱۵؛اصل الانسان و سقوط نظریة داروین، صص ۱۸۰- ۱۸۶.
45- سوره أحقاف، آیه ۱۵.
46- سوره نساء، آیه ۴.
47- المختار للفتوی، ج3 صص ۹۰-۹۲.
48- سوره بقره، آیه ۲۳۳.
49- سوره بقره، آیه ۲۲۸.
50- جوانب تفصیلیة للمرأة فی الشریعة الاسلامیة شماره ۱۹، صص ۱۶۳ - ۱۹۲.
51- سوره جمعه، آیه ۴.
52- سوره کهف، آیه ۲۹.
53- سوره مائده، آیه ۵.
54- سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
55- سوره آل عمران، آیه ۶۴..
56- الجهاد فی الاسلام صص ۲۱۰- ۲۱۱
57- سوره انسان، آیه آیات ۸ و ۹.
58- الجهاد فی الاسلام، صص ۱۷۹-۱۷.
59- بیانیه سازمان کنفرانس اسلامی درباره منشور حقوق بشر در اسلام، شماره۸۶ / ۶ /۱۵ .pol /۱۹۸۱.
60- سوره توبه، آیه ۷۱.
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی، چالش‌ها، راهبردها»، نویسنده: توفیق على وهبه، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390 ش، صص 355-312.